نحوه ی برخورد با بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ به بیماری گفته می شود که طبق مشاهدات پزشکی عملکرد سیستم های حیاتی بدنش رو به نابودی است و پزشکان می توانند مرگ را برایشان پیش بینی کنند.

بیمار نزدیک به مرگ حق دارد که از بهترین مراقبت ها و تخصصی ترین آنها بهره مند شود و حق دارد تنها نباشد و تنها نمیرد.

بیمار نزدیک به مرگ نیاز به همدلی دارد و ما می توانیم با یادوری کارهای خوبی که این بیماران انجام داده اند به آنها آرامش بدهیم.

من دکتر بیژن نوذری هستم مشاور شما در وب سایت yaresevom.com

 امروز می خواهم گفتاری داشته باشم در مورد کار با بیمار نزدیک به مرگ.

ما در مورد مرگ و برخورد با مرگ با شما زیاد صحبت خواهیم کرد اما امروز می خواهم خصوصا با همکاران عزیزی که با بیمار دم مرگ برخورد دارند صحبت کنم تا بتوانیم ایشالله به نوعی رفتار و برخورد خودمان را تنظیم کنیم که هم تنش ها و اضطراب های بیمار دم مرگ را کاهش دهیم و هم از آسیب دیدگی خودمان در قبال این رویداد جلوگیری کنیم.

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

مرگ دست خداوند است.

همان وجود متعالی که آمدن ما را رقم زده است همان وجود متعال هم لحظه ی رفتن ما را تعیین می کند، وقتی ما به بیمار دم مرگ اشاره می کنیم داریم در مورد فردی صحبت می کنیم که طبق مشاهدات دانش پزشکی سیر عملکردهای سیستم های مختلف بدنش خصوصاً سیستم های حیاتی اش دارد رو به افول می رود و ما می توانیم مرگ را برایش پیش بینی کنیم در واقع دیگر بدن نمی تواند تعادل حیاتی خودش را در سطح بقا حفظ کند و کم کم دارد ابزارهای تعادلی اش را برای حفظ بقا از دست می دهد. زمانی که این را مشاهده می کنیم ما پزشکان تشخیص می دهیم که فرد دارد رو به مرگ حرکت می کند البته از نظر من هر لحظه می تواند زاینده ی یک معجزه باشد کما این که ما تجربه ی خانم آنیتا مورجانی را داریم که در کتاب کی زمردن کم شدم خواندن این کتاب را به همگان توصیه می کنم.

هر زمان منتظر معجزه باشیم اما فکت ها و دریافت هایی را که روبه روی ما هستند را نیز فراموش نکنیم.

نکته ی مهم در مورد کار با بیمار دم مرگ این است که ما باید تکلیف خودمان با فرایند مرگ مشخص و معین شده باشد، باید نظرات معینی در مورد مرگ و مردن داشته باشیم البته با اینکه مرگ محتوم و ناگزیر است برای بشر و برای همه ی موجوداتی که ما می شناسیم اما بیشترین چیزی هم است که ما انکارش می کنیم و دوست داریم جوری زندگی کنیم که انگار مرگ وجود ندارد البته خرد عمیقی در این جمله نهفته است که آنگونه برنامه ریزی کن گویی تا ابد زنده ای و آن گونه اجرا کن که گویی لحظه ای بعد ممکن است در این دنیا نباشی.

طبعاً اگر زندگی ما پر از کارهای نکرده، آوازهای در گلو و خوانده نشده، آرزوها و رویاهای رسیدگی نشده باشد ما بیشتر با موضوع مرگ و مردن درگیر هستیم. نگرش مادی گرایانه مرگ را پایان می داند ما بدون اینکه به مراجعمان تحمیل عقیده کنیم به انها می گوییم هر اندیشه ای که به شما آرامش می دهد همان را حفظ کنید.

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

یک نکته ی جالب در مورد کار با بیمار دم مرگ این است که ممکن است که او با عقاید شما همراه نباشد اما اگر شما اندیشه ای را با او مطرح کنید که به خود شما در مورد مرگ آرامش می دهد این آرامش به او منتقل خواهد شد.

می شود گفت که آن زمان دیگر زمان انتقال دانش نیست بلکه زمان انتقال احساس آرامش است بنابراین اگر عمیقاً از وجودتان و از قلبتان سخن می گویی از اختلاف نظر هراسی نداشته باشید، شما می توانید به راحتی بگویید من از این اندیشه احساس آرامش می کنم که اندیشه ی خودتان را بگویید، صادقانه، خالصانه، بدون پرده پوشی برای اینکه بیمار دم مرگ تظاهر شما را می فهمد و به آن واکنشی نشان می دهد ممکن است آن واکنش این باشد که شما را رعایت کند و با شما برخورد نکند اما نمی توانید در آن نفوذ کنید باید خالصانه و از قلبتان بگویید تا بتوانید در بیمار دم مرگ نفوذ کنید.

جالب این جاست که این بیماران حتی در زمانی که در درجات پایین هوشیاری به سر می برند باز هم سخنان ما را درک می کنند شاید به نحوی حتی به سخن خالص و از قلب برآمده ی ما واکنش نشان می دهند، با نوعی لبخند، نوعی حرکت ملایم.

اگر ما خودمان تکلیفمان با مرگ روشن و مشخص شده باشد و در ارتباط با آن به آرامش رسیده باشیم می توانیم با کمترین اضطراب با بیمار دم مرگ صحبت کنیم.

این نکته خیلی مهم است که اضطراب خودمان را صادقانه مدیریت کنیم با آرامشی که درون آن نسبت به شرایط از قلب ما تابش می کند. من این گونه آرامش می گیرم که خصوصاً در این زمان توجه خودم را از یک بدن نحیف در حال زوال معطوف می کنم به یک روح که دارد تصمیم می گیرد لباس بدن را در بیاورد و خودش را آزاد کند تا برگررد به مبدا، مبدایی که خیر مطلق، عشق مطلق و بی نیازی مطلق است؛ در این زمان نگاه من این است که این مرکب دیگر تحمل این سوار را ندارد این زمان واقعا زمانی است که ما باید ذهن و افکار خودمان را از دست آوردهای گذرای مادی برداریم و به دست آوردهای  ماندگار معنوی معطوف کنیم.

یکی از کارهای خوبی که می توانیم این زمان انجام دهیم این است که می توانیم دست آوردهای معنوی و نقش زیبا و ماندگاری را که آن فرد در زندگی اش گذاشته به او گوشزد و یادآوری کنیم این بسیار آرامش بخش است.

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

 در واقع ما با وجودی روبه رو هستیم که  از عالم فنا دارد به سمت عالم بقا حرکت می کند، دارد به مبدا ابدی اش بر می گردد به آغوش وجودی که از خودش به او عاشق تر است و آن چیزی را با خودش می برد که باقی است مانند عمل صالح مانند خیر خواهی مانند بذر عشقی که کاشته شده است، نوری که از وجود آن برای تابش در این دنیا ساطع شده است و اینجاست که ما خودمان باید تکلیفمان را با حوزه ی فنا و حوزه ی بقا و حوزه ی فانی و حوزه ی باقی حل کرده باشیم و پیشاپیش از خودمان پرسیده باشیم و پاسخ داده باشیم که چه چیزی از ما پس از مرگ از بین می رود و چه چیزی از ما پس از مرگ باقی می ماند، اینجاست که می توانیم بگوییم کار کردن با بیمار دم مرگ از لحظه ی برخورد با او آغاز نمی شود بلکه هر کس که  مایل است که این کار مهم را به انجام برساند باید خیلی پیشتر خودش را آماده کرده باشد به لحاظ اهمیت این موضوع باز هم در آینده در این مورد با شما سخن خواهیم گفت.

بیمار نزدیک به مرگ

بیمار نزدیک به مرگ

جهت مشاوره ، هماهنگی کلاس و برگزاری سمینار با شماره تلفن 02144023001 در ارتباط باشید.   
قبلی «
بعدی »

2 دیدگاه ها

  1. متن بسیار عالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.