آسیب های مراقبت ناشی از دلسوزی ناسالم

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم با احساس همدلی سالم کاملاً متفاوت است و نباید این دو را باهم یکی دانست.  در همدلی سالم به نظر ها و انتخاب های شخص مقابل احترام گذاشته می شود و سعی می شود با همدلی سالم در کنارش قرار بگیریم.

دلسوزی ناسالم و ترحم بیش از اندازه به کسی احساسی شبیه به ضعف، ناتوانی و تحقیر شدن  پیدا می کند.

من دکتر بیژن نوذری هستم مشاور شما در وب سایت yaresevom.com

 امروز می خواهم در ادامه مباحث آسیب های مراقبت در مورد دل سوزی ناسالم با شما صحبت کنم. طبعاً بسیاری از ما دل سوزی را یک عملکرد طبیعی احساسی می دانیم، زمانی که با یک فرد آسیب دیده یا نیازمند کمک برخورد می کنیم. ما مباحثی را درمورد همدلی سالم برای شما داشتیم.

امروز می خواهم در مورد آسیب های دلسوزی با شما صحبت کنم.

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ای که کناره می زند به ترحم.

واقعا فکر می کنید که چرا افراد از احساس ترحم نسبت به خودشان خوشحال نمی شوند آیا زمانی بوده که شما خودتان در وضعیت ضعف یا نیاز به سر می بردید و از اینکه افراد با شما احساس ترحم داشته باشند ناراحت می شدید و اصلا خوشحال نمی شدید؟ در آن زمان چه احساسی به شما دست می داد؟ آیا احساس نمی کردید دارید به نحوی تحقیر می شوید یا دست کم گرفته می شوید؟

واقعا چه چیزی در ترحم و دلسوزی هست که برای دریافت کننده ی آن اینقدر می تواند دردناک باشد؟ البته گاهی برخی افراد از اینکه نسبت به آنها ترحم و دلسوزی شود لذت می برند و به مرور زمان شما متوجه می شوید که این افرادی که از ترحم و دلسوزی لذت می برند احتمالا در موضع استفاده کردن یا تغذیه کنندگی قرار گرفته اند در واقع بسیاری از آنها از دلسوزی و ترحم شما استفاده می کنند تا به نحوی از شما استفاده کنند یا شما را کنترل کنند.

چرا درک ما درونن زمانی که به ما ترحم می شود این است که داریم دست کم گرفته می شویم یا توسط دیگران تحقیر می شویم زیرا محتوای دلسوزی و ترحم این است که واقعاً فرد مقابل را ناتوان می دانیم و مانند این است که آن را در این که بتواند با شرایط سختش با نیازش کنار بیاید و ادامه دهد و از آن عبور کند توانا نیست نمی بینیم.

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

این با همدلی بسیار متفاوت است.

در همدلی ما به روش هایی که فرد برای عبور از رنجش، از نیازش اتخاذ و انتخاب می کند احترام می گذاریم و سعی می کنیم در کنارش قرار بگیریم و هم پای او حرکت کنیم اما زمانی که ما برای کسی دلسوزی یا ترحم می کنیم انگار ما جلوی او ایستادیم دستش را گرفتیم و داریم دنبال خودمان می کشیم در محتوای همدلی سالم ما در واقع در هر مسیری که فرد انتخاب می کند با او داریم همراهی می کنیم ولی زمانی که دلسوزی و ترحم می کنیم انگار می خواهیم آن فرد را به مسیری هدایت کنیم که ما خودمان برای او صلاح می دانیم انگار از او می خواهیم در مسیر با سرعتی حرکت کند که ما درست می دانیم و به همین دلیل ترحم و دلسوزی برای کسانی خواستنی و جذاب است که مایه های بی مسئولیتی را در خودشان دارند و ما که این اقدام را انجام می دهیم انگار ما مسئول همه ی رویدادها و همه ی حرکت ها می شویم.

در اینجا می بینیم که دلسوزی و ترحم برای دیگران به خود ما هم آسیب می زند و باعث می شود مسئولیت هایی به دوش ما بیافتد که عملاً برای ما اضافی هستند و تصمیم گیر اصلی در مورد آنها ما نیستیم.

با یک مثال سعی می کنم موضوع را روشن کنم. فرض کنید شما برای کسی که دچار حالت افسردگی است دلسوزی می کنید و به او ترحم می کنید در این صورت شما بسیار تلاش می کنید که آن فرد را سعی می کنید از حالت افسردگی بیرون بیاورید، آن را از غمش بیرون بکشید و به احتمال قوی بعد از یک مدت می بینید که انگار شما مسئول شادی و غم آن فرد هستید.

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

تفاوت این برخورد با همدلی سالم در این است که در همدلی سالم ما خود آن فرد را مسئول عبورش از افسردگی از غمش می دانیم و کمک هایی را به او ارائه می کنیم در واقع ما کنارش می ایستیم جلوی او نمی ایستیم دستش را بگیریم بکشیم از حالش بیرون.

ما در همدلی سالم راه هایی را برای بیرون آمدن از افسردگی به فرد ارائه می کنیم و ممکن است حتی امکانات آن راه ها را هم فراهم کنیم اما این علم پایه ای داریم و مطابق این خرد حرکت می کنیم که مسئول حال هر فردی خودش است و درست نیست ما مسئولیت حال یک فرد دیگر را بر اساس دلسوزی و ترحم بر عهده بگیریم. ایده ی ما این است خود آن فرد برای بیرون آمدن از افسردگی توانمند است اما ما لازم است که به او کمک هایی شود یا امکاناتی در اختیارش قرار بگیرد یا نهیب هایی به او زده شود، قرار است که آن فرد روی پای خودش بایستد نه روی پای ما.

در درون دلسوزی و ترحم یک نوع ارزش گزاری منفی بر روی شرایط فرد هم هست.

در واقع ما شرایطی را که فرد در آن است بد قلمداد می کنیم و راجب ان شرایط قضاوت می کنیم در حالی که هر شرایطی که یک انسان در آن قرار گرفته بخشی از مسیر رشد و تکاملش است او از جاهایی گذشته و عبور کرده تا به اینجا رسیده است. ممکن اسن که آن شرایط دردناک یا رنج آور باشد اما بخشی از مسیر رشد آن فرد است و در نتیجه دارای ارزش است نه این ارزش که حفظ شود بلکه دارای ارزش تکاملی است یعنی درس هایی در آن است و در عبور از ان فرد رشد خواهد کرد. زمانی که ما دلسوزی و ترحم می کنیم آن شرایط را بی ارزش می دانیم یا ارزش گذاری منفی می کنیم و این یک برخورد غیر واقعی است انگار به مسیری که آن فرد تا آنجا طی کرده است بی احترامی می کنیم.

در دلسوزی و ترحم ما درگیر احساسی می شویم با فرد و شرایطش در نتیجه سعی می کنیم سرعت خودمان را، مسیر بیرون آمدن خودمان را دلیل به همین دلیل برخورد احساسی و درگیری احساسی به آن فرد تحمیل کنیم اما مطمئناً اگر خود فرد درونن از یک شرایطی عبور نکند به احتمال قوی دچار همان شرایط یا شرایط مشابهی خواهد شد.

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

در حالی که در همدلی سالم موضوع خرد و رشد است.

ما ناظری می شویم که طرفدار آن فرد هستیم اما آن را مسئول هم می  دانیم جایگاهی هم که در آن هست حتی اگر خیلی سخت، دردناک و رنج آور است به عنوان بخشی از مسیر رشد و تکاملش محسوب می کنیم و می دانیم که از این بخش مسیر جز با خرد و با سرعت خودش و با رفتن به مسیر خودش نمی تواند عبور کند به جای قضاوت احساسی ناظری می شویم که به شرایط فرد و به خود فرد و به اراده ی فرد احترام می گذارد این گونه می توانیم از آسیب هایی که دلسوزی وترحم به خودمان و به فرد دارای نیاز، دارای یک شرایط ناگوار می زند پرهیز کنیم و به طرز سالمی به انسانها خدمت کنیم.

دلسوزی ناسالم و ترحم

دلسوزی ناسالم و ترحم

جهت مشاوره ، هماهنگی کلاس و برگزاری سمینار با شماره تلفن 02144023001 در ارتباط باشید.   
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.