ادامه ی کتاب کی ز مُردن کم شدم

خانم مورجانی

خانم مورجانی

خانم مورجانی در ادامه ی کتابش و در فصل ۸ درباره ی تجربه ی نزدیک به مرگش صحبت می کند و به این نکته اشاره می کند که کلماتی که در این فصل به کار می برد نمی تواند ذره ای از عمق تجربه اش را توصیف کند.

خانم مورجانی در ادامه به این نکته اشاره می کند با اینکه در دوران نوجوانی اش رابطه ی خوبی با پدرش نداشته و  عقاید متفاوتی داشتند ولی در آن شرایط این مخالفت ها وجود نداشتند.

من دکتر بیزن نوذری هستم مشاور شما در وب سایت yaresevom.com

امروز می خواهم برای شما ادامه ی کتاب کی ز مُردن کم شدم، اثر شگفت انگیز خانم آنیتا مورجانی را بخوانم.

این کتاب در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات صبح صادق به چاپ رسیده است و آقای محمود دانایی گرامی این کتاب را ترجمه کرده اند. با تشکر از مترجم عزیز من فصل ۸ این کتاب را برای شما می خوانم.

خانم مورجانی

خانم مورجانی

پدیده ی بی کران و کاملاً خارق العاده.

با وجود اینکه سعی می کنم تجربه ی نزدیک به مرگم را با شما در میان بگذارم اما کلمات قادر نیستند حتی ذره ای از عمق تجربه ام و سیر دانشی را که در آن غوطه ور شدم توصیف کند بنابراین بهترین روش برای توضیح تجربه ام استفاده از استعاره و قیاس است امیدورام این روش بتواند قسمتی از مفهوم آنچه را که سعی می کنم توضیح دهم ولو در حد ناچیز انتقال دهد.

تصور کنید که در یک انبار وسیع و تاریک زندگی می کنید و برای دیدن اطرافتان فقط یک چراغ قوه در اختیار دارید اطلاعات شما از محتوای این فضای بزرگ محدود به اشیایی است که در مسیر نور یک چراغ قوه ی کوچک قرار می گیرند. هر بار دنبال چیزی می گردید شاید آن را پیدا کنید و شاید هم موفق به این کار نشوید

اگر نتوانید آن را پیدا کنید به این معنی نیست که شی مورد نظر شما در آنجا نیست.

آن شی در آنجا است اما نور چراغ قوه ی شما روی آن نیوفتاده است حتی ممکن است نور را روی آن انداخته باشید اما تشخیص آن برایتان مشکل باشد، شاید خم تا حدودی آن را تشخیص داده باشید ولی هنوز تردید دارید. شما فقط اشیایی را می توانید ببینید که نور روی آنها افتاده است و در میان آنها فقط اشیایی را می شنایسید که از قبل با آنها آشنا بوده اید.

زندگی جسمانی ما نیز مشابه همین وضعیت است.

فقط از چیزهایی با خبر هستیم که در هر زمان خاص حواس ظاهری مان را روی آنها متمرکز کرده ایم و فقط چیزهایی را درک می کنیم که با آنها آشنا هستیم حالا تصور کنید که یک روز شخصی کلید برق را می زند و شما می توانید برای اولین بار ناگهان زیر تلألؤ نور صدا و رنگ تمام آن انبار را ببینید و اینکه متوجه می شوید که با آن چه تا کنون تصور می کردید کاملاً متفاوت است. چراغ ها چشمک می زنند و نورهای قرمز، زرد و آبی به چشم می خورند. شما رنگ هایی را مشاهده می کنید که نمی شناسید چون تا به حال آنها را ندیده اید.

خانم مورجانی

خانم مورجانی

صدای موسیقی فضای اتاق را با آهنگ های فوق العاده و صدای فراگیر که تا کنون نشنیده بودید پر می کند، تابلوهای نئون در رنگین کمانی از رقص نورهای آلبالویی، لیمویی، قرمز، ارغوانی، بنفش و طلایی خاموش روشن می شوند. اسباب های برقی بی وقفه بالا و پایین می روند و طبقات از بسته بندی های رنگارنگ قوطی، کاغذ، مداد، جعبه های رنگ، جوهر، کنسرو غذا، پاکت های آبنبات، بطری های نوشابه گازدار، انواع مختلف شکلات و نوشیدنی هایی از گوشه وکنار دنیا پر شده اند.

فشفشه ها منفجر می شوند و جرقه هایشان به شکل دسته های گل و آبشارهای آتش سرد به این طرف و آن طرف پرتاب می شوند.

وسعت، تنوع و عظمت چیزهایی که در اطرافتان رخ می دهد چشم گیر است شما نمی توانید تمام آن فضا را ببینید ولی می دانید چیزهایی که در آنجا است خیلی بیشتر از آن است که حواس و هیجانات محصور شده ی شما بتوانند تمام آنها را درک کنند.

آن چه حواس و هیجانات شما از این سیل اطلاعات درک می کند فقط جزء کوچکی از آن کل عظیم است ولی با این وصف احساس می کنید جزئی از پدیده ی زنده ی بی کران و کاملاً اعجاب انگیزی هستید یا به عبارتی بخشی از تاپ استری عظیم و گسترده هستید که ورای دیدن و شنیدن است در این حالت متوجه می شوید آن چه که قبلاً واقعیت می پنداشتید فقط ذره ای از شگفتی هایی است که شما ما را احاطه کرده اند، مشاهده می کنید که چگونه تمام آن اجزای گوناگون با یکدیگر در ارتباط اند و برهم کنش دارند و هر چیز در جای خود قرار گرفته است.

خانم مورجانی

خانم مورجانی

متوجه می شوید که چیزهای مختلفی در این انبار وجود دارند که تا حال آنها را ندیده اید و حتی تصور هم نمی کردید که در چنین رنگ، صدا و بافت با عظمتی وجود داشته باشند.

اما حالا همه ی آنها به همراه همه ی چیزهایی که می شناختیم اینجا هستند حتی آنچه قبلا نمی شناختید رنگ و بوی جدیدی دارد و به نظرتان تازه و به طرز عجیبی فرا واقعی جلوه می کند حتی اگر کلید چراغ برق خاموش شود هیچ چیزی قادر نخواهد بود درک، وضوح، شگفتی و زیبایی یا روشنایی حیرت انگیز آن تجربه را از شما بگیرد دیگر هیچ چیز نمی تواند در شناخت شما از محتوای آن انبار خدشه ایجاد کند.

اکنون آگاهی شما از آنچه در آنجا است و نحوه ی دسترسی به آن و امکاناتش به مراتب بیشتر از زمانی است که در محدوده ی نور چراغ قوه ی کوچکتان قرار داشت. هیبت آن چه در این لحظات هوشیاری خیره کننده تجربه کرده اید تحسین بر انگیز است، زندگیتان معنایی دیگری گرفته است و از این پس تجربیات جدیدتان از این آگاهی سرچشمه می گیرند.

من به درک تازه ای که در آن خودم را به دست آورده بودم.

فکر می کردم به آن آگاهی محیط به همه چیز را بررسی می کردم و از آن لذت می بردم در همان حال متوجه شدم که در مقابل یک انتخاب قرار گرفته ام به حالتی رسیدم که دوباره احساس کردم حضور آرامش بخش پدرم مرا احاطه کرده است و گویی در آغوش گرفته است به او گفتم پدر احساس می کنم به خانه برگشته ام چه قدر خوشحالم که در اینجا هستم زندگی چه قدر زجر آور است او به من گفت عزیزم تو همیشه در خانه ای، همیشه در خانه بوده ای و همیشه خواهی بود می خواهم این را به خاطر بسپاری.

 

خانم مورجانی

خانم مورجانی

هر چند در دوران کودکی و نوجوانی رابطه ام با پدرم همیشه خوب و صمیمی نبود اما اکنون تنها چیزی که از وجودش ساطع می شد عشقی عظیم و بی قید و شرط بود. پدرم در دوران حیاتش همواره تلاش می کرد مرا به اداب و رسوم هندی از جمله ازدواج در سنین نوجوانی وقف دهد و من هم با پیروی نکردن از این آداب احساس می کردم که وصله ی ناجوری در محیط اجتماعیمان هستم و این باعث دل سردی و نا امیدی ام می شد اما در این قلمرو متوجه شدم که بدون محدودیت های جسمانی توقعات و قید و بند های سنتی احسا او نسیبت به من فقط یک عشق خالصانه است.

تمام فشارهای سنتی که در دوران زندگی اش به من تحمیل می کرد از بین رفته بودند.

زیرا جزئی از زندگی جسمانی بودند هیچ یک از آنها بعد از مرگ کاربردی نداشتند، آن ارزش ها به زندگی پس از مرگ منتقل نشدند تنها چیزی که باقی مانده بود پیوند و عشق بی قید و شرط در ما بود بنابراین برای اولین بار احساس کردم که در حضور پدرم عزیز و در امان هستم احساس فوق العاده ای داشتم گویی بالاخره به خانه برگشته بودم.

ادامه ی کتاب کی ز مُردن کم شدم

ادامه ی کتاب کی ز مُردن کم شدم

جهت مشاوره ، هماهنگی کلاس و برگزاری سمینار با شماره تلفن 02144023001 در ارتباط باشید.   
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.