• صفحه خانگی
  • >
  • صوت
  • >
  • سفر زندگی از دید نیک وی آچیچ در کتاب زندگی بی حد و مرز

سفر زندگی از دید نیک وی آچیچ در کتاب زندگی بی حد و مرز

سفر زندگی

سفر زندگی

سفر زندگی  به گفته ی نیک سفری است که ایمان شما را به خدا بالاتر می برد و به هر شکلی که است خداوند به عهدش وفا می کند زیرا در زمان های ناامیدی فقط در کنار او بوده ایم و با او درد و دل کرده ایم.

سفر زندگی به گفته ی نیک وی آچیچ آن چیزی نیست که قرار است باشد و شما بگویید بالاخره همه چیز کامل و درست شد خدایا شکرت بلکه زندگی این است که از دره به قله برسید و برعکس.

من دکتر بیژن نوذری هستم مشاور شما در وب سایت yaresesevom.com

امروز به خواندن ادامه ی کتاب زندگی بی حد و مرز برای شما خواهم پرداخت. این کتاب نوشته ی نیک وی آچیچ است و توسط آقای مسیحا برزگر ترجمه شده است.

کتاب زندگی بی حد و مرز در سال ۱۳۹۴ توسط نشر ذهن آویز به چاپ رسیده است.

به ادامه ی خواندن فصل یکم کتاب اگر در زندگی تو معجزه ای رخ نمی دهد خودت معجزه ی زندگی ات باش برای شما می پردازم.

سفر زندگی

سفر زندگی

تو همیشه نمی توانی رویدادها را تحت کنترل خود بگیری، بی تردید حوادثی در زندگی روی خواهد داد که تو در آنها هیچ نقشی نداری یعنی تقصیر تو نبوده است که چنین حوادثی روی داده است. در این مواقع ۲ راه پیش روی تو است این که از پا بیوفتی و یا به راه خود ادامه دهی نطر من آن است که هیچ حادثه ای بی دلیل رخ نمی دهد و اگر تو ایمان و امید خویش را حفظ کنی و بی دریغ بکوشی از هر حادثه ای بهره ی بسیار خواهی برد.

وقتی بچه بودم فکر می کردم که من هم دوست داشتنی و خواستنی هستم، درست مثل بچه های دیگر.

نادانی من نسبت به وضعیتم فضیلتی بود برای من، من اصلا نمی دانستم که با بچه های دیگر فرق دارم و یا این که در آینده با دشواری های بسیار مواجه خواهم شد، بعدها دانستم که خدا اگر چیزی را از کسی می گیرد چیزهای بسیار دیگر را به او می دهد، معامله با خداوند هرگز زیان بخش نیست. من دست و پا نداشتم آری اما استعدادهای ویژه ی دیگری داشتم، چیزهایی بود که دیگران داشتند و من نداشتم اما من هم چیزهایی داشتم که دیگران نداشتند، خدا هرگز آن قدر بر شانه های تو بار نمی گذارد که نتوانی آن را حمل کنی.

خداوند به من عزمی جذب داده است و نیز اراده ای پولادین.

من دست و پا ندارم اما ساز می زنم، شنا می کنم، جام قهرمانی شیرجه را دارم، رانندگی می کنم، اسکیت می کنم،فوتبال بازی می کنم، موج سواری می کنم، اسب سواری می کنم، نقاشی می کنم، کتاب می خوانم ، کتاب می نویسم، سخنرانی می کنم، کنفرانس می دهم، می دوم، پرش می کنم و کارهای بسیار دیگر.

سفر زندگی

سفر زندگی

یادم می آید زمانی که روی زمین می افتادم و نمی توانستم بلند شوم پدر و مادرم می کوشیدند به من کمک کنند اما من می خواستم شیوه ی بلند شدن از زمین را خودم یاد بگیرم. مادرم مُتکایی روی زمین می گذاشت و من خود را به طرف آن مُتکا سُر می دادم، آن را تکیه گاه سرم قرار می دادم و از جا بلند می شدم اما من مُتکا را نمی خواستم بنابراین بدن خود را به طرف دیوار سُر می دادم سرم را به دیوار می چسباندم آنگاه با کمک فشاری که با پیشانی ام دیوار وارد می کردم راست می شدم و روی نیم تنه ی خود قرار می گرفتم.

آن روزها فقط می توانستم از سر خود کمک بگیرم آن قدر سرو کله و پیشانی خود را به این طرف و آن طرف مالیده بودم که سر و کله ای به سفتی سر و کله ی یک گاو پیدا کرده بودم. البته والدینم بسیار نگرانم بودند. پدر یا مادر بودن حتی وقتی بچه ی آدم کاملاَ سالم است وظیفه ای دشوار به حساب می آید.

وقتی به دنیا آمدم کسی فکر نمی کرد من زنده بمانم اما من روز به روز قوی تر و مقاوم تر شدم.

پدر و ماردم از خود می پرسیدند آخر چگونه غذایش را خواهد خورد؟ چگونه به مدرسه خواهد رفت؟ اگر حادثه ای برایش پیش بیاید چه بر سر او خواهد آمد؟ چه کسی از او نگه داری خواهد کرد؟

سفر زندگی

سفر زندگی

عقل ما هم موهبت است و هم عذاب؛ شاید تو هم مانند پدر و مادر من گاهی نگران آینده بوده باشی همواره به خودت بگو این نیز می گذرد. زمان نشان خواهد داد که دشواری های زندگی چندان هم دشوار نیستند، آن چه تو را می ترساند ممکن است موجب شادمانی و خوشبختی تو شود، کسی چه می داند زندگی با موهبت های بی پایان خود اغلب تو را غافل گیر می کند.

یکی از سرگرمی های کودکی من این بود که می توانستم زاییده ی کوچک را در بدنم کنترل کنم که پای چپ من محسوب می شد.

من از آن به عنوان اهرم استفاده می کردم تا خودم را روی زمین بغلتانم، از آن برای ضربه زدن نیز استغفاده می کردم، با همان زاییده بود که توانستم پیانو بنوازدم و دشوارترین قطعه های موسیقی را اجرا کنم من ابزار کار خودم را شناخته بود، پای چپ من در واقع ۲ انگشت بود، ۲ انگشتی که با ان می توانستم بعضی چیزها را نیز بگیرم.

این پای ۲ انگشتی در ابتدای تولدم به هم چسبیده بود، دکتر فکر کرده بود اگر با یک عمل جراحی آنها را از هم جدا کند شاید در اینده به کارم بیاید همین طور هم شد با یک عمل جراحی من صاحب ۲ انگشت شده بودم، خدا به من ۲ انگشت داده بود تا جهانی را با آن به حرکت دربیاورد می بینی؟ گاهی ۲ انگشت نیز موهبتی بزرگ تلقی می شود.

سفر زندگی

سفر زندگی

من خدا را بایت این موهبت بزرگ سپاس گذارم.

با همین پای ۲ انگشتی است که من قلم را می گیرم، صفحات کتاب را ورق می زنم، ساز می توازم، با کامپیوتر کار می کنم، از موبایل استفاده می کنم، ویلچرم را می رانم و توپ را شوت می کنم. من دقیقاً نمی دانم مشکلات تو چیست و تظاهر هم نمی کنم که سختی های زندگی تو را من نیز تجربه کرده ام اما خودت را جای پدر و مادر من بگذار، وقتی من به دنیا آمدم آنها چه حالی داشتند؟ آنها برای من چه آینده ای را پیش بینی می کردند؟

اکنون ممکن است نور امیدی را در تونل تاریک زندگی خود مشاهده نکنی اما این را بدان که پدر و مادر من نیز نمی دانستند چه آینده ی شگفت انگیزی پیش روی فرزند بی دست و پایشان است. آنها نمی دانستند که فرزندشان نه تنها خودکفا و کوشا خواهد شد بلکه از شادی و شعف یک هدفمند نیز برخوردار خواهد شد.

بسیاری از ترس های والدین من بی مورد بود، بی تردید بزرگ کردن من کاری ساده و آسان نبود اما در کنار دشواری ها ما شادکانی ها و خنده ها را نیز تجربه کردیم.

سفر زندگی

سفر زندگی

من کودکی پر هیجان و پر ماجرا و شادی داشتم، هرگز مأیوس نشو زیرا زندگی موهبت های بسیار را برای تو تدارک دیده است، روی آرزوهای بزرگ خود متمرکز شو، با همه ی وجود خود تلاش کن، مهم نیست چه زمانی به مقصد میرسی مهم آن است که در راه باشی، کوشش ما برای رسیدن به هدف هایمان به اندازه ی خود آن هدف ها ارزشمند است و خواستنی؛ تو قدرت آن را داری که اوضاع و شرایط خویش را دگرگون کنی، عزم خود را جزم کن و راهی قله های هدف های بزرگ زندگی خود شو.

زندگی من قصه ای پر ماجرا است، من این قصه را دوست دارم، این قصه هنوز تمام نشده است. زندگی تو نیز قصه ای است، نوشتن فصل اول زندگی خود را همین حالا آغاز کن. این فصل را سرشار کن از عشق و خنده و ماجرا، قصه ی زندگی خودت را قشنگ بنویس و این قصه ی قشنگ را زندگی کن.

سفر زندگی

سفر زندگی

جهت مشاوره ، هماهنگی کلاس و برگزاری سمینار با شماره تلفن 02144023001 در ارتباط باشید.   
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.