روانشناسی کودکان استثنایی
روانشناسی کودکان استثنایی ، از نظر آموزشي، به كودكاني اطلاق ميشود
كه از جهات مختلف ذهني، جسمي، عاطفي و اجتماعي تفاوت قابل ملاحظهاي با ديگر كودكان همسال خود دارند
به نحوي كه به لحاظ همين تفاوتهاي محسوس قادر نيستند
از برنامههاي درسي عادي كه اصولا برپايه ويژگيها و تواناييهاي مشترك بيشتر كودكان در سنين مختلف تنظيم شده است،
به طور بايسته و شايسته بهرهمند شوند، بنا بر اين تعريف، واژه كودكان استثنايي
كودكان تيزهوش، عقبمانده ذهني، نابينا، ناشنوا، ناسازگار، معلولين جسمي حركتي و ناتوان در يادگيري خاص و نظاير آن را شامل ميشود.
واژه معلول به كساني اطلاق ميشود كه به علت نقص جسمي، ذهني يا اختلال رفتاري شديد، مشكلات و مسائل خاص دارند
و به توجه فوقالعاده نيازمندند. در واقع اصطلاح معلول داراي شمول محدودتري است.
به ديگر سخن، هر كودك معلول، استثنايي نيز است، اما هر كودك استثنايي لزوما معلول نيست؛
بنابراين نبايد واژههاي استثنايي و معلول به طور مترادف به كار رود.
بچههاي عجيب
به طور كلي از نظر آموزشي به اين گروهها استثنايي گفته ميشود:
- كودكان كمتوان يا عقبمانده ذهني يا كودكان آهسته گام.
- كودكان مبتلا به اختلال در يادگيري خاص.
- كودكان سازش نايافته يا ناسازگار.
- كودكاني كه داراي اختلالات گويايياند.
- كودكاني كه دچار نارساييهاي شنوايياند.
- كودكاني كه دچار نارساييهاي بينايياند.
- كودكاني كه به بيماريهاي مزمن خاص از قبيل بيماري قند، صرع و غيره دچارند.
- كودكاني كه دچار نقص عضو يا فلج مغزي يا حركتياند (معلولين جسمي حركتي).
- كودكاني كه داراي معلوليتهاي مضاعفاند.
- كودكان تيزهوش و پراستعداد.
براساس بررسيها و آمارهاي مجامع علمي و فرهنگي بينالمللي نظير يونسكو و برخي كشورهاي غربي،
در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از كودكان مدرسهرو (۱۸ ۷ سال يا ۱۷ ۶ سال) هر كشور بنابر تعريفي كه ارائه شد، استثنايياند
و به توجه خاص آموزشي نياز دارند؛ به عنوان مثال در سال ۱۹۹۴، دفتر آموزش كودكان معلول در آمريكا اعلام كرد
كه حدود ۱۲ درصد از كودكان، از تولد تا ۱۹ سالگي به نحوي دچار معلوليتاند و به آموزش ويژه نياز دارند.
در واقع برخلاف آنچه عمدتا در اذهان تداعي ميشود،
آموزش و پرورش استثنايي لزوما به معناي جداسازي و انتقال كودك از مدرسه عادي به مدرسه استثنايي نيست،
بلکه آموزش استثنايي برنامهاي تنظيم شده براساس ارزيابيهاي مستمر و جامع براي كودك از تولد تا پايان زندگي
و همراه با خانواده، مدرسه و اجتماع است.
بنابراين ايجاد كلاسها و مدارس خاص براي كودكان استثنايي هدف نيست، بلكه برخاسته از يك ضرورت آموزشي است؛
زيرا با حضور دو سه نفر كودك استثنايي در يك كلاس معمولي ۴۰ يا ۵۰ نفري، معلم قادر نخواهد بود آن گونه كه شايسته است
به تفاوتهاي فردي توجه داشته باشد،
بخصوص زماني كه تفاوت موجود ميان اين دو سه نفر كودك استثنايي با ديگر كودكان قابل ملاحظه باشد
بويژه آموزش و پرورش دانشآموزان تيزهوش و تجاربي كه در كشورهاي مختلف در اين زمينه كسب شده است،
نياز به بحث جداگانهاي دارد.
آموزش روانشناسی کودکان استثنایی ايران
در جامعه ما، تاريخچه برنامه آموزش و پرورش استثنايي به دهه اول قرن چهاردهم شمسي مربوط ميشود.
در اين دوران، اولين مدرسه ناشنوايان در تهران توسط مرحوم جبار باغچهبان و نخستين مدرسه ويژه نابينايان در تبريز
به وسيله يك كشيش آلماني به نام كريستفل تاسيس
و به دنبال آن در چند شهر ديگر مدارس مشابهي از سوي افراد خير و آگاه بنياد نهاده شد.
در اين مورد ميتوان از تاسيس مدرسه شبانهروزي نابينايان در تهران در سال ۱۳۲۸
و چندين مدرسه استثنايي ديگر همچون ابابصير، خزائلي و غيره نام برد.
در سال ۱۳۴۷ دفتري به نام دفتر آموزش كودكان و دانشآموزان استثنايي در وزارت آموزش و پرورش ايجادشد.
درواقع مسووليت اين دفتر، شناخت و جايگزيني مطلوب و آموزش و پرورش كليه كودكاني است
مطابق گزارشهاي رسمي وزارت آموزش و پرورش، ۱۰ سال پس از تاسيس اين دفتر،
يعني در سال ۱۳۵۷ حدود ۸۰۰۰ دانشآموز استثنايي تحت پوشش دفتر مزبور مشغول تحصيل بودند.
با توجه به پيشرفتهاي روزافزون فناوري آموزشي، بالا رفتن آگاهي اغلب اولياي كودكان استثنايي
و ايجاد نگرش مثبت در آنان براي تعليم و تربيت فرزندان خود، تاثير قابل توجه مدارس استثنايي
در تعليم و تربيت كودكان استثنايي، بويژه ورود تني چند از دانشآموزان نابينا و ناشنوا به موسسات آموزش عالي،
همچنين تلاش روزافزون و متعهدانه دلسوزان كودكان استثنايي در پرتوي انقلاب اسلامي
و با تصويب مجلس شوراي اسلامي، سازمان آموزش و پرورش
استثنايي با هدفهاي جامع و فراگير در سال ۱۳۷۰ تاسيس شد و كار خود را آغاز كرد.
اقدامات بايسته
براي پر كردن شكافهاي بزرگي كه متاسفانه در قلمروي تعليم و تربيت كودكان استثنايي وجود دارد، اقدامات زير لازم به نظر ميرسد:
الف) تهيه ابزارهاي لازم براي مطالعه ميزان هوش، نوع شخصيت و همچنين
سنجش ويژگيهاي حسي و حركتي كودكان، پيش از آن كه به موسسات آموزشي راه يابند.
ب) مطالعه همه كودكاني كه به مدرسه راه مييابند با روشهاي علمي و تشكيل پرونده خاص براي هريك
كه حاكي از وضعيت ذهني، جسمي و رفتاري دانشآموز باشد.
ج) ايجاد، تقويت و گسترش دورههاي تخصصي براي تحقيق درباره كودكان استثنايي
و تربيت معلمان و كارشناسان تعليم و تربيت كودكان استثنايي به ميزان مورد نياز در سطوح كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري.
د) تاسيس موسسات آموزشي و توانبخشي خاص براي كودكان استثنايي
با تدوين برنامههايي كه در كلاسهاي مشترك و با روشهايآموزش و پرورش انفرادي
ه) تدوين برنامه جامع اطلاعرساني براي آگاه كردن والدين اين قبيل كودكان
و جلب توجه آنان به اين كه هرچه كودكان استثنايي زودتر شناسايي شوند، آسانتر و بهتر ميتوان به ياري آنان شتافت