ترس از مرگ!

ترس از مرگ

ترس از مرگ

مرگ محتوم ترین رویداد زندگی انسان است و هیچ کس نمی تواند از مرگ فرار کند اما انسان می تواند تا زمانی که زنده است با مهرورزی کردن، با بخشیدن کسانی که دوستشان دارند خوب زندگی کنند.

مرگ از دیدگاه اندیشه اسلامی تنها گذرگاه جهان غیب است و انسان با مرگ چیزی را از دست نمی دهد.

من دکتر بیژن نوذری هستم مشاور شما در وب سایت yaresevom.com

امروز می خواهم در مورد مرگ با شما صحبت کنم و در ادامه سلسله گفتارهایی را خواهم داشت در مورد مشاوره به افراد سوگوار و مراقبت از کسانی که در مراحل سوگواری به سر می برند.

البته سوگواری پس از هر فقدانی ممکن است پیش بیاد اما بیشترین جایی که ما در مورد آن صحبت می کنیم پس از، از دست دادن عزیزی است.

ترس از مرگ

ترس از مرگ

مرگ حتمی ترین و ناگزیر ترین رویداد زندگی انسان ها است و در عین حال رویدادی است که بیش از هر چیز دیگری انکار می شود.

و ما در اکثر اوقات زندگی خود به نوعی زندگی می کنیم که انگار مرگ وجود ندارد. انجام وظایف، کارها، مهرورزی ها، دیدارها، حل مسائل را خیلی از اوقات به عقب می اندازیم گویی قرار است که تا ابد زنده بمانیم و فرصت داشته باشیم تا در یک زمان مقتضی به آنها رسیدگی کنیم.

باور من این است که هر زمان که مرگ به سراغ من بیاد تا لحظه ی پیش از آن تصور می کنیم که کارهای زیادی هنوز برای انجام دادن داریم و دلیلش را ساختار ذهنی انسان می دانم که دائم در حال برنامه ریزی برای آینده و دیدن آینده است. منظور من این نیست که احساس اضطرار و عجله کنیم و احساس شتاب زدگی داشته باشیم چون مرگ را به خودمان نزدیک می بینیم بلکه منظورم این است که ما می توانیم از زمان خود به نحو خوبی استفاده کنیم تا مدام موضوعات را، وظایف را، کارها را عقب نیندازیم و بتوانیم در زمانش پیش از اینکه وقت تنگ بیاید به وظایف انسانی خود رسیدگی کنیم و خودمان و دیگران را خوشحال کنیم.

بیماری حواله کردن به آینده می تواند خیلی آسیب زا باشد.

خصوصاً زمانی که ما با پدیده ی مرگ روبه رو می شویم و کسی را از دست می دهیم مثلا با فردی مسئله ای داشتیم و پیش از آنکه آن مسئله را با او حل کنیم از دنیا می رود آن وقت ما چقدر پشیمان خواهیم شد که ای کاش زودتر مسئله ام را با او حل می کردم، من که می توانستم، من که وقت داشتم اما حالا به واسطه ی تنبلی یا خوب استفاده نکردن از زمانم یا اهمیت ندادن به قضیه موضوع را به زمانی محول کردم که دیگر قابل انجام نیست یا محبت کردن و صله ی رحم از بزرگترهایمان، از سالمندان و کهنسالان فامیل و آشنا که ناگهان می بینیم که چشم به هم زدی و از دستشان دادی.

خداوند همه ی اموات شما عزیزان را بیامرزد و آرزو می کنم آن عزیزانی که در قید حیات هستند براتون زنده نگه دارد و حفظشون کند.

در اینجا هم ما یک باورهایی را داریم که از تربیت، فرهنگ، از مطالعاتمان آن باورها را دریافت کرده ایم.

ترس از مرگ

ترس از مرگ

باورها در مورد مرگ را به ۳ دسته می شود تقسیم کرد:

دسته ی نخست باورها در مورد مرگ و مردن به طور کلی. که ما مرگ و مردن را چه چیزی می دانیم شاید برخی تصورشان این باشد مرگ و مردن نابودی کامل و فنا است، برخی تصورشان ممکن است این باشد که مرگ و  مردن رفتن به دنیای دیگر است که در آنجا دیگر ما موجودیت فانی نداریم و باقی هستیم. هر کسی در این مورد باورهای خودش را دارد.

باورهای دسته ی دوم، باورهایی هستند که به موضوع مردن خود ما برمی گردنند .

مثلا ممکن است من باور داشته باشم که در شادی از دنیا خواهم رفت، ممکن است باور داشته باشم که در تنهایی از دنیا خواهم رفت، ممکن است باور داشته باشم که در نتیجه ی یک بیماری از دنیا خواهم رفت یا یک شب می خوابم و دیگر صبح بیدار نمی شوم؛ اینها یک سری باورهایی  که در ما وجود دارد درست است که انکارشان می کنیم اما آنجا هستند و روی ما تاثیر می گذارند و ما را یا به ترس و یا به شهامت هدایت می کنند.

مادربزرگ مرحوم من همیشه یک جمله ای را تکرار می کرد که هرگز از یاد نمی برم، می گفت خدایا روز خوش، مرگ خوش! و این نتیجه ی یک حکمتی بود که داشت چون ما واقعا آن گونه میمیریم که زندگی می کنیم، اگر می خواهیم در تنهایی نمیریم باید تنها زندگی نکنیم، اگر می خواهیم در محبت بمیریم باید در محبت زندگی کنیم، اگر می خواهیم در عشق بمیریم باید در عشق زندگی کنیم، اگر می خواهیم در شادی بمیریم باید در شادی زندگی کنیم. ما ان گونه میمیریم که زندگی می کنیم. البته مادربزرگ مرحوم من در شبی فوت کرد که از یک مجلس شادمانی به منزلش برگشته بود.

ترس از مرگ

ترس از مرگ

دسته ی سوم باور ما باورهایی هستند که در مورد پس از مرگ داریم.

ممکن است که فردی با اندیشه های مذهبی، باورش به آخرت و به بهشت و جهنم باشد، ممکن است که تصویر یا احساسی که از بهشت یا جهنم دارد را از آموزه های مذهبی دریافت کرده باشد البته با درک خودش همان طور که هر یک از ما کمال مطلوب را با سلیقه ی خودمان می سنجیم اگر تصویر ذهنی ما از پس از مرگ یک فضای تیره و تاریک و درناک باشد آن طور که در بعضی اساتیر قدیمی ایرانی مثلا در ارداویراف نامه یا در دوزخ دانته می خوانیم و می بینیم احساسش نسبت به مردن بسیار فرق خواهد داشت با اینکه این تصور را داشته باشد که بعد از مردن به آغوش وجودی می پیوندد که از او به خودش عاشق تر است.

خیر مطلق، عدالت مطلق و نور مطلق است. شاید این پرسش برای شما پیش آمده باشد که این صحبت ها به چه دردی می خورند؟ ما که به این پرسش ها و صحبت ها در زمان نیاز نیاز داریم، نه این گونه نیست، ما نیاز داریم ترسمان از مرگ را مشاهده کنیم، با آن روبه رو شویم و از ترس از مرگ عبور کنیم تا بتوانیم در زمان حال شاد زندگی کنیم زیرا مرگ رویدادی است که ما درونن و به فراصت می دانیم که هر لحظه رخ دادنش ممکن است.

هر چه قدر اندیشه های ما در این ۳ حوزه که گفتم ترسناک تر باشند و تصویر ترسناک و خطرناک تری را به ما ارائه دهند ما احتمال بیشتری دارد که دچار ترس از مرگ باشیم.

از سوی دیگر رفع شدن ترس از مرگ به این معنا نیست که ما فکر می کنیم که زمان نامحدود داریم بلکه به این معناست که در مقابل مهم ترین رویداد زندگی انسان و نهایی ترین رویداد زندگی انسان می توانیم آرامش خودمان را حفظ کنیم و به زمانی که به مرگ با آرامش نگاه کنیم در آن صورت ارزشش را در زندگی مان بیشتر درک می کنیم اینکه داره به ما هشدار می دهد زمان برای رسیدگی به اصلی ترین موضوعات زندگی، مهرورزی، آشتی، صلح، دوستی، بخشایش و آنچه به سلامت و رشد معنوی ما مربوط می شود تنگ است.

تفکر با آرامش و بدون ترس به مرگ ما را از حاشیه به اصل هدایت می کند تا بتوانیم از زمانی که به عنوان زندگی به ما داده شده است به خوبی استفاده کنیم.

ترس از مرگ!

ترس از مرگ!

جهت مشاوره ، هماهنگی کلاس و برگزاری سمینار با شماره تلفن 02144023001 در ارتباط باشید.   
قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.